زبانحال امام هادی علیهالسلام هنگام شهادت
وای از ظلـم که هم درد شب تـارم کرد درد غربت به خدا خسته و بیمارم کرد من که درد همه را خـویش دوا می کردم در تب زهـر جـفـا درد گـرفـتارم کـرد درد تبعـید و فـراق پـسـرم سخـت نبـود بُـردن بـزم شـراب این هـمه آزارم کرد بـارها قـلب بـنـی فـاطـمـه را لـرزانـدند وقت و بی وقت عدو یکسره احضارم کرد گرچه در کوچه و بـازار نگـردانـد مرا لیک تحقیر به هر کوچه و بازارم کرد در جـوانـی شـجـر عمر مرا سـوزاندند بسکه دشمن به غم و غصه گرفتارم کرد آن همه معـجـزه دیـدنـد، مسلـمان نشدند غـفـلت امت بی درد چه غـمـبـارم کـرد نه فقـط امر علی را نشـنـیـدند که خصم حبس در سینه دو صد نطق غمبارم کرد پــسـرم خـانـۀ تـبـعـیـد مـرا کـن حـرمـم تا بدانند همه، خـصـم چه رفـتـارم کرد کـاش تـابـوت مرا هم دل شب می بردند غـربت فاطمه یک عمر عــزادارم کرد به عــزاداری من اشـک بـریـزیـد ولـی این حسین است که آشفته و خونبارم کرد نـایـبـم عـبـدالـعـظـیـم الحسنی شاهد بود کربلا یک شبه تخریب شد و زارم کرد سامرا مثل بقیع و حـرم کرب و بلاست غم تخریب حـرم خسته ز اشـرارم کرد رنگ شادی به جز از یـار نبـیـند شیـعه شادی آن است که از مـژدۀ دلدارم کرد ز هدایت گری ام پرچـم حـزب الله است که به عالم علم این دست علمدارم کرد |